الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ رسول مرادی، خوش نویس مشهدی، متولد ۱۳۳۴ در روستای گوارشک که سال ۸۲ به قصد پیشرفت در عرصه خوش نویسی به تهران مهاجرت کرد، از اولین هنرمندان مشهدی است که آموزش مکاتبهای را اوایل دهه ۶۰ با استاد غلامحسین امیرخانی شروع کرد. او از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ ریاست انجمن خوش نویسان مشهد را بر عهده داشت و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۹ نیز عضو شورای عالی انجمن خوش نویسان ایران بود.
مرادی کسب چهار جایزه مسابقات بین المللی استانبول ترکیه (IRCICA) در کتابت و نستعلیق ۱۹۹۸ و نستعلیق جلی و نستعلیق ۲۰۰۱، دیپلم افتخار جشنواره بزرگ خوش نویسی سال امام علی (ع)، جایزه نخست هشتمین نمایشگاه قرآن کریم و جایزه برگزیده جشنواره نوازش قلم را در کارنامه هنری اش دارد.
یک صد سرمشق نستعلیق، ترانههای روستایی خراسان، مجموعه سرمشقهای نستعلیق، نوازش قلم، دیوان نفیس حافظ با مقدمه بهاءالدین خرمشاهی، در عرصه سیاه مشق، کلک شیرین، ویژه نامه سیدحسین میرخانی، مجله حروف عربیه امارات متحده عربی ۲۰۰۲، گزیده غزلیات شمس تبریزی (۷۰۰ غزل) با مقدمه دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، شاهنامه فردوسی و رباعیات خیام با مقدمه دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و... از جمله تألیفات و کتابهای منتشرشده او به شمار میرود. آثار این هنرمند تاکنون در نمایشگاههای انفرادی و گروهی داخلی و خارجی مختلفی به نمایش درآمده است. با این هنرمند مشهدی گفت و گویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
آشنایی من با استاد به اوایل دهه ۶۰ برمی گردد. ابتدا از آثار او استفاده میکردم، بعد شروع به مکاتبه با استاد کردم و بعد از سال ۶۹ اجازه گرفتم که حضوری خدمت برسم. نزدیک به پانزده سال ماهی یک بار از مشهد به منزل استاد در تهران میرفتم، سرمشق میگرفتم و برمی گشتم.
بگذارید از اول بگویم. از دوره دبستان در روستای زادگاهم یعنی گوارشک خط را شروع کردم؛ زمانی که خوش نویسی جزو تکالیف شب بود و معلمها خطشان خوب بود. کلاس سوم که بودم به واسطه معلمم، آقای جلیل مرکزی که هنوز هم در قید حیات است، به خط علاقهمند شدم. آن موقع کتابهای درسی به خط نستعلیق بود و بچهها اغلب خوش خط میشدند.
ششم ابتدایی را که تمام کردم، برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به مشهد آمدم و بعد هم در دانشگاه فردوسی زیست شناسی خواندم. در دوره دبیرستان تابلونویسی میکردم و از این راه پول درمی آوردم. روی اتوبوسها و کامیون ها، روی شیشه مغازهها و... مینوشتم. دانشگاه که رفتم به خاطر سنگین بودن درسها خط را تقریبا کنار گذاشتم و موسیقی کار کردم. بعد از خدمت سربازی به استخدام آموزش وپرورش درآمدم و به عنوان دبیر زیست شناسی به کاشمر رفتم.
سال ۶۰ در کاشمر دوباره خط را به صورت جدی شروع کردم و سال ۶۲ شعبه کاشمر انجمن خوش نویسان را راه اندازی کردم. در همان سالها با استاد غلامرضا موسوی که خوش نویس آستان قدس رضوی بود و استاد مصطفی مهدی زاده کار کردم و بعد با استاد امیرخانی آشنا شدم. استاد امیرخانی استاد اصلی من بود و از من حمایت میکرد؛ هم از لحاظ آموزش و هم اینکه آثارم را قبل از چاپ بررسی و تأیید میکرد. از سال ۷۰ تا ۷۵ نیز مسئولیت انجمن خوش نویسان مشهد را بر عهده داشتم.
به خاطر خوش نویسی بود. البته زمانی که در مشهد اقامت داشتم هم در تهران فعال بودم. دو نمایشگاه گذاشتم، در مسابقات مختلف جایزه گرفتم، چندین کتاب از جمله حافظ را کتابت کردم. خلاصه در کشور کارهای من معرفی شده و جا افتاده بود. در تهران من را میشناختند و دیدم اینجا برایم عرصه بهتری است. همین طور هم شد. به تهران که آمدم کتابهای بیشتری کتابت کردم، از جمله شاهنامه، حافظ، مولانا، سعدی و عطار میتوانم ادعا کنم هیچ کس به اندازه من کتابت نکرده است و کتابهای آموزشی چاپ نکرده است.
به نظرتان برای اینکه هنرمندان مشهدی بخواهند پیشرفت کنند چارهای جز اینکه مهاجرت کنند ندارند؟ یعنی باید راهی را بروند که شما رفته اید؟
نمیدانم، ولی من اهداف بلندی داشتم که بعد از مهاجرت به همه آنها رسیدم. یکی از اهدافم برگزاری نمایشگاه در خارج از کشور بود. الان کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس با آثار من آشنا هستند.
به هرحال مشهد محدودیتهایی دارد. بزرگترین هنرمندان کشور در رشتههای مختلف مانند سینما، موسیقی، خوش نویسی و ... مشهدی هستند که اگر در مشهد میماندند، به جایگاه فعلی شان نمیرسیدند. فضا هرچه بزرگتر باشد امکان پیشرفت بیشتر است. اگر هنرمندی بخواهد واقعا در سطح ملی و جهانی رشد کند، مجبور است در تهران باشد؛ هرچند من زمانی هم که در مشهد بودم کار خودم را میکردم.
یعنی اگر مشهد هم بودم، شاید همین اتفاقات برای من میافتاد. چون ارتباطات خوبی داشتم. زمانی که در مشهد هیچ کس از هنرمندان با اینترنت کار نمیکرد، من کار میکردم. صحبت ۲۵ سال پیش است. من ارتباطاتم را داشتم. تهران هم که آمدم، همه فکر میکردند من از قبل در تهران بوده ام.
مشهد استعدادهای زیادی داشت که در آن سالها در حال پرورش یافتن بودند. خود من شاگردهای زیادی در مشهد داشتم که الان همه شان استادهای خوبی هستند. با زحمت استادهای پیشکسوت خوش نویسی، مشهد الان به قطب دوم خوش نویسی کشور -بعد از تهران- تبدیل شده است و بیش از ۴۵۰ فارغ التحصیل ممتاز، فوق ممتاز و... کرسی استادی دارند. این نتیجه زحمات اساتید گذشته است که این زمینه را فراهم کردند. امروز در مشهد ۲۲ و در استان ۳۴ کرسی استادی داریم. درحالی که تا پیش از انقلاب اسلامی در مشهد کمتر از پنج کرسی وجود داشت.
خوش نویسی روزآمد است. آنهایی که علاقهمند هستند، کار میکنند. انجمن خوش نویسان هم کار خودش را میکند، اما خلأ اصلی در آموزش وپرورش است.
ما رد پای خوش نویسی را در کتابهای دبستان خیلی کم رنگ میبینیم. در زنگ هنر به خوش نویسی اهمیت داده نمیشود، ولی در پنجاه سال پیش خیلی بیشتر خوش نویسی را در مدارس و حتی در دبیرستانها داشتیم. امروزه متأسفانه آموزش وپرورش به مسائل هنری کمترین اهمیت را میدهد. این واقعا جای شکوه دارد که برنامه ریزان آموزشی در آموزش وپرورش -که پایه اصلی فرهنگ کشور و مردم را تشکیل میدهد- این قدر غیرکارشناسانه درحوزه آموزش فرهنگ و هنر عمل میکنند. بپرسید در زنگ هنر چه اتفاقی در مدارس میافتد.
این روزها دانش آموزان خیلی بدخط شده اند. کتابها باید به خط نستعلیق باشد و اهمیت بیشتری به زنگ هنر در مدارس داده شود؛ بنابراین خلأ اصلی آنجاست. از سوم ابتدایی باید آموزش خوش نویسی در مدارس شروع شود و تا دبیرستان ادامه داشته باشد؛ چون این هنری است که هویت ملی ماست. در دنیا بیشتر از ما به هنر ملی ما اهمیت میدهند.
بله، دقیقا همین طور است. اقتصاد هنر ما ضعیف است، چون از سنین پایه با هنر آشنا نشده ایم، درحالی که اقتصاد هنرمند هم باید تأمین شود و بتواند از این راه زندگی کند و زندگی خوبی داشته باشد. اگر استادان هم تراز ما در کشورهای دیگر زندگیهای آن چنانی دارند، به خاطر این است که در آن کشورها به هنر اهمیت میدهند.
بسیاری از خوش نویسان ما مهاجرت کرده اند و به ترکیه رفته اند؛ چون آنجا به آنها اهمیت میدهند، درحالی که ما مهد خوش نویسی هستیم. باز وضع خوش نویسان شناخته شدهای که آثاری را چاپ میکنند بهتر است، ولی خوش نویسان زیادی هستند که تا کارشان به آن سطح برسد در تنگنای معیشتی قرار میگیرند. اقتصاد هنر وقتی قوی میشود که فرهنگ خرید آثار هنری را در مردم به وجود بیاوریم. هرجا در طول تاریخ هنر در اوج گسترش بوده، پشتوانههای اقتصادی داشته است و هنرمندان به کار کردن تشویق شده اند.
خوش نویسان کار خودشان را میکنند. من دست کم هر دو سال یک نمایشگاه داخل و خارج از کشور میگذارم. هنرمندان دیگر هم همین طور دارند تلاش میکنند و آثار با ارزشی را تولید میکنند، ولی اثر هنری باید خریده شود. باید مردم بدانند که اثر هنری یک سرمایه است که هرچه زمان بگذرد بر ارزش آن افزوده میشود.
هنر خلاقیت را همیشه در ذات خودش دارد. هنرمندان خوش نویسی کم کاری نمیکنند. خوش نویسان خوب سالی حداقل یک نمایشگاه میگذارند. ولی توقعشان هم این است که این زحمتی که کشیده اند یک برگشت و بازخوردی داشته باشد که زندگی شان را تأمین کند. این جامعه است که باید مردم را ترغیب به خرید آثار هنری بکند. حتی رسانهها برای فروش آثار هنرمندان باید فعالیت کنند. وقتی مردم بیشتر آثار هنری را ببینند، به بودن آنها در زندگی شان عادت میکنند. باید ابتدا این زمینه را فراهم کنیم.
چند سال پیش مجلس مصوبهای داشت که طبق آن مدیران میتوانستند یک یا ۲ درصد بودجه شان را صرف خرید آثار هنری کنند. در متن مصوبه کلمه «می توانند» آمده است. در صورتی کلمه «باید» به کار میرفت که آن مدیر مکلف باشد از ۲ درصد بودجهای که در سال میگیرد آثار هنری بخرد. این مصوبه خوبی برای پشتیبانی و حمایت از هنرمندان بود، ولی کامل نبود. در نتیجه شاید از هزاران مدیر کشور یکی دو نفر به صورت نیم بند به آن عمل کردند.
اگر همین مصوبه درست اجرا شود، خیلی مؤثر است. من شنیدم که تازگیها شده نیم درصد. اگر همان نیم درصد هم اجرا شود، باز اتفاقی میافتد. هر کشوری که به هنر خودش اهمیت بدهد، هنر همیشه در همه زمینهها دستگیرش خواهد بود. وقتی میخواهید ملتی را بشناسید اول سراغ آثار هنری آن کشور میروید. پیشرفت هنر شاخص پیشرفت یک کشور است؛ بنابراین حمایت از اقتصاد هنر باعث رشد فرهنگ در کشور میشود.
به خاطر این است که در این اکسپوها میتوانند آثارشان را بفروشند. من بیشترین آثارم را در کشورهای خارجی فروختم. ۲۵ سال پیش من، استاد افجهای و استاد جلیل رسولی یک نمایشگاه مشترک در دبی گذاشتیم و تقریبا همه آثارمان هم فروش رفت. من سال بعد هم دو نمایشگاه دیگر در دبی گذاشتم که خیلی از آنها استقبال شد. الان کسی بخواهد در همین مشهد یک نمایشگاه خوش نویسی بگذارد، حداقل سی قاب میخواهد. یعنی ۱۵ میلیون پول قابش میشود. هر تابلو حداقل یک تا ۳ میلیون پول تذهیبش میشود. اگر پنج کار بفروشد، تازه میتواند هزینه هایش را تأمین کند. برای چه هنرمند باید این همه هزینه کند و بعد هم آثار را ببرد به خانه اش؟
این آثار باید در خانههای مردم، در لابی هتلها باشد. ما به شهرداری پیشنهاد دادیم که مجتمعها و برجهای مسکونی پیش از دریافت پایان کار ساختمانی مکلف شوند یک اثر هنری در لابی شان استفاده کنند. اینها برنامه ریزی میخواهد. بارها به مسئولان شهرداری گفتیم، ولی عمل نکردند. این فرهنگ جا نیفتاده است، درصورتی که در کشورهای توسعه یافته هنر در شهرها موج میزند. هرجا در شهرهایشان که پایت را میگذاری با آثار هنری روبهرو میشوی.
من اگر مدیریت فرهنگی داشتم با یک ارتباط با مراکز اقتصادی دولتی و غیردولتی میتوانستم زمینهای فراهم کنم که اقتصاد هنر شکل بگیرد. ما پیشنهاد میکنیم؛ بعضیها عمل میکنند و خیلیها هم عمل نمیکنند. مسئولان فرهنگی ما اصلا نمیدانند فرهنگ چیست. مسئولان فرهنگی باید متخصصان فرهنگی، جامعه شناسان و استادان هنر باشند. وقتی کسی را که تخصص هنری ندارد میگذارند مسئول یک بخش از جامعه هنری، توسعه فرهنگی اتفاق نمیافتد. متولیان امر فرهنگ کشور باید خودشان از جامعه فرهنگی و هنری باشند که بتوانند برای هنرمندان کاری کنند. شما بپرسید در نمایشگاههای مشهد چند اثر فروخته میشود؟
هنرمندی که ۱۰۰ میلیون برای نمایشگاه هزینه میکند، چند اثر باید بفروشد که پولی از جیب نگذارد؟ در تهران چند کار فروخته میشود، ولی باعث تأسف است که در مشهد که این همه بنگاه اقتصادی وجود دارد و این همه هتل هست، اثری فروخته نمیشود. رسانههایی مانند شما هم باید فرهنگ خرید آثار هنری را جا بیندازند که هنرمند دلگرم باشد، حداقل هزینه نمایشگاهش درمی آید. هنرمند که نباید برای فرهنگ کشور از جیب خودش بگذارد.
مشهد از لحاظ هنرمند کمبود ندارد؛ از لحاظ خرید هنر کمبود دارد، اقتصاد هنر ندارد. مسئولان فرهنگی و اقتصادی شهر باید به این مسئله فکر کنند. درصورتی که مسئولان فرهنگی شناخت هنری داشته باشند یا حداقل از مشاوران هنری استفاده کنند، مشهد این جایگاه را دارد که اکسپوهای بین المللی برگزار کند و در خوش نویسی پیشرو باشد. میتوانند با موزهها و مجموعه دارهای مختلف در داخل و خارج کشور ارتباط برقرار کنند و در هر نمایشگاهی یا جشنوارهای که برگزار میکنند حداقل نصف کارها را بفروشند که هنرمند برای کار کردن دلگرم باشد.
البته به شرطی که بازار دلالی گرمتر نشود. الان حراجهای تهران فروش خوبی دارند، ولی به دلایل مختلف چیزی به هنرمند نمیرسد. دلالها بیشتر در حراجیها سود میبرند تا خود هنرمند. البته دلالان هنری هم باید کار خودشان را بکنند، ولی حقوق هنرمند نباید ضایع شود؛ حداقل نصف آن به خود هنرمند برسد.